عاشقانه درآغوشم گیر ...

ساخت وبلاگ
                      از خواب بیدار شدیم . ساعت 7 و 45 دقیقست ! خیلی خوابیدیم !! ساعت خواب فرشته کوچولوم یه کم تغییر کرده . آخه شبا خیلی دیر میخوابه و اینه که صبا یه کم بیشتر میخوابه . مرد خستمون از راه میرسه . آخه شب کاریم . بعد از بازی بوسه و بغل بابایی خسته رو میفرستیم بخوابه و خودمون صبحمونو شروع میکنیم . مامان مشغول صبحانه دادن به فرشته کوچولوم میشنو من مشغول کارای روزمره میشم . اینقدر دور خودم میچرخم که نمیفهمم کی ظهر شده . ناهار درست میکنم . ظرفای دیشبو میشورم . گازو تمیز میکنم . کف آشپزخونه رو جارو میزنم . ماشین لباسشویی رو روشن میکنم تا لباسای فرشته ک عاشقانه درآغوشم گیر ......
ما را در سایت عاشقانه درآغوشم گیر ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0laleh55421a بازدید : 263 تاريخ : چهارشنبه 21 مهر 1395 ساعت: 15:30

                ساعت 7 صبحه .. نور دل انگیز صبح پاشیده توی اتاق شایلی . پرده رو میزنم کنار کمی گوشه ی پنجره رو باز میزارم تا هوای اول صبح بیاد توی اتاق . هرچند باد خنکی نیست ولی پیشکش امروزه . شایلی در حال تمرین جدا خوابیدنه . بخاطر همین من نمیتونم شبها کامل بخوابم . این جدا شدن برای منم سخته . دو سال تمام نفس به نفسش خوابیدم و حالا جدا بودن از گرمای تنش خیلی سخته .. واسه همین تا صبح بارها و بارها میام سراغش . بوش میکنم . دست میزارم روی موهاش . گاهی تحمل میکنمو فقط به نگاه کردن بسنده میکنم و لذتشو میبرم . باز میرم توی بغل معشوق و دلتنگیمو با اون قسمت میکنم و خواب عاشقانه درآغوشم گیر ......
ما را در سایت عاشقانه درآغوشم گیر ... دنبال می کنید

برچسب : یک صبحانه با کلاس,صبحانه یک زن باردار,صبحانه یک خانم باردار,یک صبحانه سالم چگونه باید باشد, نویسنده : 0laleh55421a بازدید : 226 تاريخ : چهارشنبه 21 مهر 1395 ساعت: 15:30

توی خنکای کولر نشستم . از گرمای بیرون دورم .. دخترک کوچولوم هی میاد روی پام میشینه و هی دست میزنه به کلیدای کیبورد و هی صورتمو میچرخونه سمت خودشو میگه " مامان خوشحالی ؟" و من لبخند میزنمو میگم "بله . خیلی " روزای سختی رو گذروندم . اصلا فکر میکنم مادر بودن با همه ی شیرینی و قشنگیش سختترین مسئولیت دنیاست . و سختیاش از همه ی اتفاقای دنیا بیشتره .. انگار تا همه ی عمر باید نگران باشی و در عذابی وصف نشدنی لذت ببری !! پای دختر کوچولومون پیچ خورد . و 15 روز تمام درد کشیدیم و گریه کردیم . دیشب اولین شبی بود که تا صبح خوابید و امروز صبح با درد و ناله از خواب بیدار نشد و من خ عاشقانه درآغوشم گیر ......
ما را در سایت عاشقانه درآغوشم گیر ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0laleh55421a بازدید : 254 تاريخ : چهارشنبه 21 مهر 1395 ساعت: 15:30

                 خونه شلوغه :) همه چیز به هم ریختست ! در میان وسواس پرنظم لاله ی قبلا این بهت برانگیزه که من بین اینهمه اسباب بازی و عروسک و خورده بیسکوییت نشستمو لبخند میزنم ! خونه پر از صدای عروسکاست .. عروسک کوچولوی من رقصان و شاد از این اتاق به اون اتاق میدوه شادی میکنه هیاهو میکنه و منو غرق لذتی وصف نشدنی میکنه .. مستم از اتفاقهای اخیر .. سالگردهای باشکوه .. ماهگرد دردونه که بیست و هفت تا آرزوی کوچولو براش کردم .. بیست و هفت ماهگی من هم رسیده انگار ! من هم سرشارم از واژه های جدید ! جمله های تازه میسازم و کاربردهای جدید کلمه ها در جمله های تازه شگفت زدم میکنه عاشقانه درآغوشم گیر ......
ما را در سایت عاشقانه درآغوشم گیر ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0laleh55421a بازدید : 287 تاريخ : چهارشنبه 21 مهر 1395 ساعت: 15:29

دوباره پاییز . .  دوباره لاله . . دوباره عشقی آتشین .. این فصل رو دوست دارم . دیوانه وار . اصلا نمیدونم از شوق بودن توی پاییز باید چه کنم !! هر روزم به عشق میگذره هرچند حالم بد باشه . هرچند اتفاقات ناخوشایند بیافته . باز من . لاله ی دشتم که از عشق لبریزم .. هر روز و هر لحظه به این فکر میکنم که چیکار کنم که لحظه هام عاشقانه تر باشه .. میدونم پاییز زود تموم میشه و بعد ممکنه افسوس بخورم که پرا از لحظه هام درست استفاده نکردم .. پاییز فصل اتفاقای عاشقانه ی زندگیمه . محبوبم .. عقدم .. خبر اومدن شایلی توی دلم .. از این بهتر ؟ و حالا به پاسداشت اینهمه اتفاق خوب هی جشن داریم . هی عاشقانه درآغوشم گیر ......
ما را در سایت عاشقانه درآغوشم گیر ... دنبال می کنید

برچسب : یه لاله ی در خون خفته, نویسنده : 0laleh55421a بازدید : 298 تاريخ : چهارشنبه 21 مهر 1395 ساعت: 15:29